روزشمار زندگی پسر کوچولوی ما

کارهایی که آرشی در سه ماهگی انجام میده

آقا خوشگله ما از 3ماه و يك هفتگي روي پاهاش مسلط شده و ميتونه عروسك هاي آويز بالاي تختشو با پاهاش تكون بده ولي زياد دستاشو به سمتشون نمي بره ،وقتي بلندش ميكنم رو پاهاش ميتونه كمي وزن بدنشو تحمل كنه ، همش با دستاش پيش بندشو ميگيره ميكنه تو دهانش، پيش بند براي اين ميبندم كه همش آب دهنش ميريزه و جلوي لباسش خيس ميشه. 4 روز پيش شروع كرده به خنده با صداي بلند ، يه جورايي قه قهه ميزنه. فوق العاده هم به صدا حساس هستش ، بيچاره بابايي سرما خورده هر وقت صرفه و يا عطسه ميكنه اين آقا از جاش ميپره اينها همه كارهايي بود كه آرش جان ما ميتونه انجام بده حالا چند تا عکس از سه ماهگیت میزارم عزیزم ...
24 ارديبهشت 1391

کارهایی که آرشی در سه ماهگی انجام میده

آقا خوشگله ما از 3ماه و يك هفتگي روي پاهاش مسلط شده و ميتونه عروسك هاي آويز بالاي تختشو با پاهاش تكون بده ولي زياد دستاشو به سمتشون نمي بره ،وقتي بلندش ميكنم رو پاهاش ميتونه كمي وزن بدنشو تحمل كنه ، همش با دستاش پيش بندشو ميگيره ميكنه تو دهانش، پيش بند براي اين ميبندم كه همش آب دهنش ميريزه و جلوي لباسش خيس ميشه. 4 روز پيش شروع كرده به خنده با صداي بلند ، يه جورايي قه قهه ميزنه. فوق العاده هم به صدا حساس هستش ، بيچاره بابايي سرما خورده هر وقت صرفه و يا عطسه ميكنه اين آقا از جاش ميپره اينها همه كارهايي بود كه آرش جان ما ميتونه انجام بده حالا چند تا عکس از سه ماهگیت میزارم عزیزم ...
24 ارديبهشت 1391

کارهایی که آرشی در سه ماهگی انجام میده

آقا خوشگله ما از 3ماه و يك هفتگي روي پاهاش مسلط شده و ميتونه عروسك هاي آويز بالاي تختشو با پاهاش تكون بده ولي زياد دستاشو به سمتشون نمي بره ،وقتي بلندش ميكنم رو پاهاش ميتونه كمي وزن بدنشو تحمل كنه ، همش با دستاش پيش بندشو ميگيره ميكنه تو دهانش، پيش بند براي اين ميبندم كه همش آب دهنش ميريزه و جلوي لباسش خيس ميشه. 4 روز پيش شروع كرده به خنده با صداي بلند ، يه جورايي قه قهه ميزنه. فوق العاده هم به صدا حساس هستش ، بيچاره بابايي سرما خورده هر وقت صرفه و يا عطسه ميكنه اين آقا از جاش ميپره اينها همه كارهايي بود كه آرش جان ما ميتونه انجام بده حالا چند تا عکس از سه ماهگیت میزارم عزیزم ...
24 ارديبهشت 1391

اولین خنده آرش

آرش كوچولوي ما در چهل و هشتمين روز تولدش اولين لبخند زندگيش رو زد ، پسملي ما يكم جدي هستش و الكي لبخند نميزنه ، همه ميگن خيلي جديه، موقع خواب هم هميشه اخم ميكنه ، ماشاالله هر روز هم داره خوشگل تر ميشه خيلي دوسش داريم و از خدا هم بخاطر داشتن اين نعمت بزرگ تشكر ميكنم و آرزو ميكنم دیدن این لحظه ها رو قسمت همه کسانی که در انتظار دیدنشن بکنه ...
24 ارديبهشت 1391

اولین خنده آرش

آرش كوچولوي ما در چهل و هشتمين روز تولدش اولين لبخند زندگيش رو زد ، پسملي ما يكم جدي هستش و الكي لبخند نميزنه ، همه ميگن خيلي جديه، موقع خواب هم هميشه اخم ميكنه ، ماشاالله هر روز هم داره خوشگل تر ميشه خيلي دوسش داريم و از خدا هم بخاطر داشتن اين نعمت بزرگ تشكر ميكنم و آرزو ميكنم دیدن این لحظه ها رو قسمت همه کسانی که در انتظار دیدنشن بکنه ...
24 ارديبهشت 1391

اولین خنده آرش

آرش كوچولوي ما در چهل و هشتمين روز تولدش اولين لبخند زندگيش رو زد ، پسملي ما يكم جدي هستش و الكي لبخند نميزنه ، همه ميگن خيلي جديه، موقع خواب هم هميشه اخم ميكنه ، ماشاالله هر روز هم داره خوشگل تر ميشه خيلي دوسش داريم و از خدا هم بخاطر داشتن اين نعمت بزرگ تشكر ميكنم و آرزو ميكنم دیدن این لحظه ها رو قسمت همه کسانی که در انتظار دیدنشن بکنه ...
24 ارديبهشت 1391

اومدن به خونمون مشهد

عزیزم 35 روز از تولدت گذشته بود که اومدیم مشهد به خونه خودمون ، این اولین سفر شما بود و واقعا برام جالب بود که تو میفهمیدی که جات عوض شده و چند روز اول بی قراری میکردی ولی در کل بچه خوبی بودی یک شب هم منو اذیت نکردی فقط چند روزی صبح ساعت 6 بلند میشدی و تا ساعت 8 دلت درد میکرد که مامانی شکمت رو چرب میکرد و ماساژ میداد و شما هم خوب میشدی ما با قطار همراه با بابایی اومدیم مشهد ، قرار بود که عزیز هم با ما بیاد که آقاجون نگذاشت بزرگ بشی بیشتر با اخلاق آقاجون آشنا میشی اینم یه عکس از روزی که داشتیم میومدیم مشهد ...
23 ارديبهشت 1391